اینجا اصلا حس خونه نداره، باور کن اینجا خیلی سرده
کودک درون من یاد گرفته که ساکت بمونه
به هر کس که نگاه می کنم تا لبخندی بزنم اون هم از اینجا سردتره
یه پوچی بزرگ جای قلبم رو گرفته
وضعیتم شده مثه فیلما دیگه بیشتر از این چی قراره پیش بیاد
می بینی، به نظر میرسه که این بدبختی تمومی نداره
درست وقتی که فکر می کنم راه خروج رو پیدا کردم تا می خوام برم
یه نفر از گذشته ام سر میرسه و منو به عقب می کشه
آه،اگه فقط بابام می تونست برگرده و یه نگاه بندازه
زندگی تبدیل شده به گلهای شکسته همه چیز تموم شده
آه،اگه فقط بابام می تونست برگرده و یه نگاه بندازه
زندگی تبدیل شده به گلهای شکسته همه دروغ میگن
کودک درون من یاد گرفته که ساکت بمونه
به هر کس که نگاه می کنم تا لبخندی بزنم اون هم از اینجا سردتره
یه پوچی بزرگ جای قلبم رو گرفته
وضعیتم شده مثه فیلما دیگه بیشتر از این چی قراره پیش بیاد
می بینی، به نظر میرسه که این بدبختی تمومی نداره
درست وقتی که فکر می کنم راه خروج رو پیدا کردم تا می خوام برم
یه نفر از گذشته ام سر میرسه و منو به عقب می کشه
آه،اگه فقط بابام می تونست برگرده و یه نگاه بندازه
زندگی تبدیل شده به گلهای شکسته همه چیز تموم شده
آه،اگه فقط بابام می تونست برگرده و یه نگاه بندازه
زندگی تبدیل شده به گلهای شکسته همه دروغ میگن